آتنا نوراللهیان| طرح ارمغان مهر هر ساله بهمنظور یاریرسانی به دانشآموزان مناطق محروم با شروع سال تحصیلی و به همت جمعیت هلالاحمر در سراسر کشو اجرا میشود. در سال جدید هم خیّران با کمکهای نقدی و غیرنقدی در این طرح خداپسندانه مشارکت داشتهاند. یکی از این خیّران «زهرا علیزاده» از شهرستان تربت حیدریه است. او در گفتوگو با «شهروند» از هدف خود برای انجام فعالیت داوطلبانه میگوید. آنچه در ادامه میآید، شرح این گفتوگو است.
با یک معرفی کوتاه شروع کنیم.
زهرا علیزاده هستم، ساکن شهرستان
تربت حیدریه. در مقطع کارشناسی ارشد فارغالتحصیل شدهام و در دانشگاه تدریس میکنم.
از چه زمانی با هلالاحمر آشنا شده و ارتباط برقرار کردهاید؟
من از سال ٨٨ که در یکی از مناطق محروم سیستان و بلوچستان - بنا به موقعیت شغلی همسرم- زندگی میکردیم با هلالاحمر آشنا شدم و در کلاسها و برنامههای مختلف این جمعیت شرکت کردم.
چه عاملی باعث علاقهمندی شما به این نهاد مردمی شد؟
خانواده من علاقه زیادی به کمک به همنوع داشتند و من هم از دوران کودکی علاقهمند به کمک به نیازمندان بودم. طبیعتا جمعیت هلالاحمر زمینه مناسبی برای فعالیتهای من در این راستا مهیا میکرد.
شما بهعنوان یک خیّر داوطلب از چه زمانی به کارهای خیرخواهانه و انساندوستانه مشغول هستید؟
شروع فعالیتهای نوعدوستانه و خیرخواهانه من از همان دوران کودکی بود. خاطرهای که از آن زمان دارم، کمک کردنم به نیازمندی بود که در راه مدرسه مشاهده کردم. از سال ٨٨ هم که با عضویت در جمعیت هلالاحمر سیستان و بلوچستان و بعد از آن تربت حیدریه، در جمعیت هلالاحمر به اینگونه فعالیتها ادامه دادم.
تا به حال در چه فعالیت و برنامه نوعدوستانه و خیرخواهانه جمعیت هلالاحمر مشارکت داشتهاید؟
من با کسب مدرک مربیگری پیشگیری از ایدز و اعتیاد اقدام به برگزاری کلاسهای آموزشی در مناطق محروم کردهام. همچنین در طرحهای مختلفی ازجمله همای رحمت، فرشتگان رحمت، ارمغان مهر و... مشارکت داشتهام.
با توجه به اینکه خانه داوطلبان جمعیت هلالاحمر پل ارتباطی بین توان توانمندان و نیاز نیازمندان است، هنگام مشارکت در طرحها و برنامههای این جمعیت چه احساسی پیدا میکنید؟
وقتی که درِ خانه یک نیازمند را میزنیم و مردم با خوشحالی از ما استقبال میکنند و لبخند روی لبانشان نقش میبندد، واقعا احساس خوبی دارم که با کلمات نمیتوان آن را بیان کرد.
نقش خانههای داوطلب جمعیت هلالاحمر مثل خانه داوطلب شهرستان تربت حیدریه را در جهت محرومیتزدایی از جامعه چگونه ارزیابی میکنید؟
جمعیت هلالاحمر یک سازمان خدمترسان است که خدمات خود را چه بهصورت خدمات امداد و نجات در حوادث و بلایای طبیعی و چه بهصورت خدمت به نیازمندان جامعه ارایه میدهد. به نظر من خانه داوطلبان جمعیت هلالاحمر تربت حیدریه نقش بسیار پررنگی در راستای این خدمترسانی داشته است.
با چه انگیزهای وارد فعالیتهای خیرخواهانه و عامالمنفعه شدهاید؟
من لباس مقدس هلالاحمر را با این هدف میپوشم که این امر خداپسندانه کمک به نیازمندان در جامعه فراگیر شود و بتوان با حفظ کرامت انسانی به نیازمندان کمک کرد. امیدوارم با دیدن صحنه حضور ما در سطح جامعه حتی یک نفر دیگر به این امر علاقهمند شود.
اقدامات شما در طرح ارمغان مهر که از ابتدای شهریور تاکنون در خانه داوطلبان درحال اجراست، چه بوده است؟
تامین بخشی از هزینه خرید لوازم تحریر، شناسایی تعدادی از دانشآموزان بیبضاعت و توزیع بستههای فرهنگی میان دانشآموزان ازجمله اقدامات ما در طرح ارمغان مهر است.
آرزوی شما در زمینه کارهای عامالمنفعه چیست؟
آرزوی من این است که مردم خودشان به این حقیقت دست یابند که کمک به نیازمندان هرقدر کم و ناچیز باشد، اما اگر با ایمان قلبی صورت پذیرد، اطمینان داشته باشند که چندین برابر آن را خداوند نصیبشان میکند. در جامعه و اطراف ما افراد نیازمندی وجود دارند که میتوانیم به آنها کمک کنیم. به نظر من این همان معنای واقعی بشردوستی و نوعدوستی است که از اهداف عالیه جمعیت هلالاحمر است.
توصیه شما به افرادی که دارای بضاعت مالی هستند برای کمک به اقشار آسیبپذیر و کمتوان جامعه چیست؟
به نظر من همه کسانی که بهدنبال آرامش در زندگی هستند، میتوانند با کمک خیلی کم و کوچک به یک فرد نیازمند به آرامش دست یابند.
یک خاطره از دوران فعالیت خود در جمعیت هلالاحمر برایمان تعریف کنید.
من از مدت حضورم در جمعیت هلالاحمر خاطرات زیادی دارم، اما شاید زیباترین خاطرهام مربوط به تهیه یک ویلچر برای کودک کمتوان ذهنی و جسمی یک خانواده نیازمند بود. ما بعد از طی کردن مسافت طولانی و طاقتفرسا جهت پیدا کردن خانه این نیازمند، بالاخره توانستیم خانهاش را پیدا کنیم. بعد از ورود به خانه آنها کودک ١٣سالهای را که کمتوان ذهنی و جسمی بود، دیدم که با نگاهی سرشار از شادی به من و ویلچر دستم نگاه میکرد. در آن لحظه نمیدانستم از شادی این کودک باید شاد باشم یا به خاطر غمی که سایه بر زندگی او افکنده، گریه کنم. وقتی میخواستیم از خانه آنها برویم، کودک دستم را گرفته بود و نمیگذاشت بروم.
به عنوان حرف آخر...
ما در زندگی آسایشی داریم که امری بیرونی است و یک آرامش که امری درونی است. شاید بسیاری از مردم در زندگی آسایش داشته باشند، یعنی از امکانات زیادی برخوردار باشند و هر آنچه دوست دارند برای خود فراهم کنند، اما تعداد معدودی از مردم هستند که در زندگی آرامش داشته باشند و به نظر من آرامش در تقسیم کردن آسایش و شادی خود با دیگران به دست میآید.
منبع:روزنامه شهروند
برچسبها: